سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بارالها ! قلبم را از محبّت نسبت به خودت، ترس از خودت، تصدیق و ایمان به خودت، هراس ازخودت و شوق به خودت، لبریز ساز، ای صاحب جلال وکرامت! [ـ امام صادق علیه السلام]

من منتظرم تو را که تشریف غمت داغیست برازنده دلهای بزرگ

 
 
من امدم سر سپرده تا خدا بردنم با تو....(یکشنبه 87 مرداد 6 ساعت 7:39 عصر )

به نام هادی

سلام به کی ؟ هنوز کسی و اینجا نمی شناسم....!

حرفام که زیاده ولی گفتنی نیست یا نمی تونم که راحت بگم حتی به تو!

.

.

.

می خروشد دریا...

هیچ کس نیست به ساحل پیدا...

کله ای نیست که به دریا تاریک...

که شود قایق...

اگر اید نزدیک...

و...

ته حرفم:

2)یک نفس ای پیک سحر از سر کویش گذری کن...

3)اینجا            سلام      ....

4)پراکنده تر از همیشه ام..

5)حتی دیگه تو دفترم نمی نویسم...

6)اگه بگم خوبم باورت می شه؟!

7)؟

 

 

دعا کنید...

یا زهرا(س)

 

 



 
سلام اول...(سه شنبه 87 تیر 11 ساعت 6:5 عصر )

به نام هادی

سلام....

همیشه شروع نوشتن برام سخت بوده و هیچ وقت نفهمیدم بالاخره چطور باید شروع کنم....

اینبارم که سخت تر از همیشه....

مثل خیلی وقتا از حافظ کمک گرفتم و این امد:

دست در حلقه ان زلف دوتا نتوان کرد

تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد

انچه سعی است من اندر طلبت بنمایم

این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد

دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست

به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد

عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت

نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد

سرو بالای من انگه که دراید به سماع

چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد

نظر پا ک تواند رخ جا نا ن دیدن

که در ایینه نظر جز به صفا نتوان کرد

مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست

حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد

غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن

روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد

من چه گویم که تو را نازکی طبع

تا به حدی است که اهسته دعا نتوان کرد

بجز ابروی تو محراب دل حافظ نیست

طاعت غیر تو در مذهب ما نتوان کرد ادامه مطلب...


 
لیست کل یادداشت های وبلاگ?
 




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 1534  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «